خبرگزاری ورزش والیبال : پشت خط زن جوان والیبال ایران از مشکلان شهرت، گلایه از بازار شایعات، توصیه های حسین معدنی و نخل کشی در ایام محرم سخن گفت.
به گزارش خبرگزاری ورزش والیبال ایسنا، در مسابقات قهرمانی آسیا 2011 والیبال نقش آفرینی یک جوان تازه وارد در تیم ملی توجه بسیاری از علاقه مندان را بخود جلب کرد. امیر غفور با درخشش در آن مسابقات جای خود را در ترکیب اصلی تیم ملی تثبیت کرد. او پای ثابت همه افتخارات والیبال ایران در سال های اخیر بوده است. اگر چه شهرت برایش فرصت ها و تهدیدهای زیادی بوجود آورده اما حالا امیر غفور با کوله باری از تجربه به افق های بلندتری در والیبال می اندیشد.
خبرگزاری ورزش والیبال : پشت خط زن جوان والیبال ایران از مشکلان شهرت، گلایه از بازار شایعات، توصیه های حسین معدنی و نخل کشی در ایام محرم سخن گفت.
به گزارش خبرگزاری ورزش والیبال ایسنا، در مسابقات قهرمانی آسیا 2011 والیبال نقش آفرینی یک جوان تازه وارد در تیم ملی توجه بسیاری از علاقه مندان را بخود جلب کرد. امیر غفور با درخشش در آن مسابقات جای خود را در ترکیب اصلی تیم ملی تثبیت کرد. او پای ثابت همه افتخارات والیبال ایران در سال های اخیر بوده است. اگر چه شهرت برایش فرصت ها و تهدیدهای زیادی بوجود آورده اما حالا امیر غفور با کوله باری از تجربه به افق های بلندتری در والیبال می اندیشد.
امیر غفور میهمان ما در ایسنا بود و در فضایی صمیمانه از حال و روز خودش و والیبال ایران گفت.
*بعد از بازی های آسیایی اینچئون دیگر کمتر از والیبالیست ها خبری می شود؟
به دلیل سختی زیادی که امسال کشیدیم، قدری نیاز به استراحت داشتم. استرس مسابقات و سفرهای طولانی، دوری از خانواده و کشور واقعا همه بازیکنان را از نظر روحی و بدنی تخلیه کرده بود. الان نیاز داریم که مدتی کنار خانواده و به دور از هیایو باشیم. البته در حال حاضر همه بازیکنان تیم ملی والیبال سر تیم های باشگاهی هستند و تمرین می کنند. اکثر بازیکنان ملی پوش هم در شهرهای ارومیه و مشهد قرارداد بسته اند. به همین دلیل دسترسی به آن ها در تهران سخت تر است.
*والیبالیست ها در این سال ها خیلی مشهور شده اند. آیا زندگی شما بعد از شهرت سخت تر شده است؟
شهرت سختی های خودشان را دارد اما خوب است. شیرین است. مردم الان خیلی ما را دوست دارند. در کوچه و خیابان ما را می بینند و سلام و احوالپرسی می کنند. دوستمان دارند و ابراز علاقه می کنند و می خواهند با ما عکس بگیرند و به نوعی گفت و گو کنند. خیلی از افراد معروف هستند که ممکن است چنین شرایطی نداشته باشند، یعنی محبوب نباشند. اما خوشبختانه والیبالیست ها به دلیل نتایجی که در سال های اخیر گرفتند، محبوب شده اند. این دوست داشتن خیلی خوب است اما گاهی هم اذیت می کند. چند روز قبل در ترافیک اتوبان همت بودم. ترافیک سنگینی بود و همه اتومبیل ها یک سانت، یک سانت جلو می رفتند. ماشین هایی که دور من بودند همه سلام و احوالپرسی می کردند و تبریک می گفتند. یک پراید هم کنار من بود، که پوست روباه روی داشبوردش بود. گفت می خواهم به تو هدیه ای بدهم. برداشت و پوست روباه را به من داد. ابتدا نپذیرفتم اما بعد تشکر کردم زیرا آن چه داشت را به من داد. وقتی این هدیه را گرفتم پیش خودم گفتم، کی می شود بازی ها دوباره شروع شود و ما دوباره بازی ها را ببریم و غرور ملی این مردم را بالا ببریم و آن ها را خوشحال کنیم.
*پس خوش می گذرد؟
این که هر جا می رویم ما را تحویل می گیرند، خیلی خوب است. اما اینکه مدام می خواهند عکس بگیرند، گاهی خسته کننده می شود. اما من
همیشه سعی می کنم که با همه برخورد خوبی داشته باشم. می دانم مردم ما را دوست دارند که چنین برخوردی می کنند. اما گاهی این موارد سخت می شود. الان گوشی های من در حالت بی صدا است. چون تلفنم مدام زنگ می خورد. حتی شماره تلفن منزل ما هم آرام نمی گیرد. گاهی منتظر یک تلفن مهم هستم اما آنقدر افراد غریبه زنگ می زنند که مجبور می شوم خطم را خاموش کنم. خانواده ام از این شرایط خیلی خسته شده است.
بعضی ها آمدند و در اینترنت صفحه هایی درست کرده اند و نشانی و شماره تلفن والیبالیست ها را در آن قرار داده اند. خب شاید برخی ما را دوست دارند که چنین می کنند اما ناخواسته موجب اذیت شدن ما می شوند. گاهی می خواهیم در اختیار خانواده باشیم. وظیفه ماست که با مردم دوستانه برخورد کنیم. مردم برای ما ارزش قائل می شوند و ما هم به احترام آن ها می ایستیم. اما گاهی هم دوست داریم که در یک هفته استراحت بعد از بازی های ملی، کسی کاری به کارمان نداشته باشد.
*بازار شایعات هم درباره والیبالیست ها داغ شده است...
هفته ای یک شایعه ازدواج درباره ما می سازند. این حرف ها برای ما عادی شده است. اما برخی همین شایعات را باور می کنند و این موضوع برای ما ناراحت کننده است. مثلا من و محمد موسوی نشستیم و فسنجان خوردیم. بعد می آیند و همه جا یک عکس منتشر می کنند و هزار حرف از آن در می آورند که آدم شاخ در می آورد. برادر من! یک فسنجان بود و همسر یکی از دوستان آورده بود هیچ حاشیه دیگری نداشت. اکثر این شایعات برای ما خنده دار است. گاهی هم جریان خیلی بد می شود.
*اما گویا خود شما در فضای مجازی فعالیت زیادی دارید؟
من بارها گفته ام و باز هم می گویم که در فضای مجازی هیچ فعالیتی ندارم. نه فیس بوک دارم و نه اینستاگرام و نه هیچ چیز دیگر. می گویند صفحه هایی هست که برای طرفداری از ما ساخته اند. این مشکلی ندارد دست آن ها را هم می بوسم. اما مشکل اینجاست که برخی به اسم من صفحه ای درست می کنند و می گویند که امیر غفور هستم. یعنی خوشان را جای من نوعی به مردم معرفی می کنند. بعد هم می روند و با طرفداران ما ارتباط برقرار می کنند. من هم نمی دانم گاهی از مردم سو استفاده هایی می کنند و ممکن است بدنامی اش برای امیر غفور بماند. من در فیس بوک و اینستاگرام نیستم. اما برخی افراد از اسم ما سو استفاده می کنند. این کارها ما را اذیت می کند.
*مردم صرف نتیجه از بازی های تیم ملی والیبال راضی هستند
مردم با برد ما خیلی خوشحال می شوند و از باخت ها هم خیلی ناراحت می شوند. مردم تشخیص می دهند که ما تلاش می کنیم. ممکن نیست که در همه مسابقات بهترین بازی ها را انجام دهیم. واقعا چنین چیزی امکان پذیر نیست. آن هم در ورزش تیمی که عملکرد خوب به عوامل مختلفی بستگی دارد. اما تا جایی که امکان داشته باشد، سعی می کنیم بازی های خوبی انجام دهیم. گاهی هم تلاش می کنیم اما نتیجه نمی گیریم. والیبال یک طرف برد و یک طرف باخت دارد. گاهی هم بد بازی می کنیم و می بازیم. در این صورت هم مردم ناراحت می شوند و ما هم ناراحت می شویم. والیبال در سال های گذشته ثبات خوبی داشته است. ما در 100 مسابقه شاید 3 الی 4 بار بد بازی کرده ایم. دیگر مردم هم این بازی ها و نتایج را از ما می پذیرند. خدارا شکر ما به بحران جدی نرسیدیم و مردم از کارمان راضی هستند.
*تیم ملی والیبال سال 1393 را با شرایط حساسی آغاز کرد؟
در ابتدای سال فشار زیادی روی تیم ما بود. می گفتند بدون ولاسکو نمی توانید ادامه دهید. ولاسکو واقعا مرد بزگی است و خیلی چیزها را به او مدیون هستیم اما این هم نبود که همه چیز والیبال ایران پای ولاسکو باشد. شاید اگر ولاسکو به ایران نمی آمد والیبال ایران به چنین جایگاهی نمی رسید. این را هم می گویم اما از طرفی در نظر داشته باشید که صرفا ولاسکو همه چیز والیبال ایران نبود. بازیکنان هم در پیروزی های گذشته بی تاثیر نبودند. ولاسکو نمی توانست با 12 بازیکن دیگر اینقدر موفق شود. او خوب زمانی به ایران آمد و خوب کار کرد و نتایج خوبی گرفت. مدیریت هم جفت و جور شد. امسال فشار زیادی داشتیم که شاید بدون ولاسکو نتوانیم نتیجه بگیریم. این موضوع اما انگیزه ما را هم بسیار بالا برد و نتایج خوبی گرفتیم.
*چطور تیمی که تا 20 روز قبل از اولین بازی خود سرمربی ندارد، موفق می شود؟
کاملا درست است که کواچ 20 روز قبل از اولین مسابقه لیگ جهانی به ایران آمد. تا قبل از آن هیچ تمرینی با او نداشتیم. اما حسین معدنی مرحوم واقعا برای ما زحمت کشید و با او تمرینات خوبی داشتیم. تقریبا همان شکل کار ولاسکو را ادامه دادیم. کواچ تیم آماده ای را تحویل گرفت زیرا ما دو ماه قبل از آمدن او تمرین می کردیم. برخی نظرات کواچ با ولاسکو فرق می کرد اما با این همه تیم ملی والیبال ایران کاملا آماده به او رسید. اینقدر در مسابقات انگیزه داشتیم که در لیگ جهانی چهارم شدیم. اما حیف شد که در گام آخر مدال نگرفتیم. خیلی مسائل دست به دست هم داد که در آن بازی آخر از گرفتن مدال باز ماندیم.
*رابطه تو با مرحوم حسین معدنی چگونه بود؟ آیا جملهای از او به یاد داری؟
زمانی که حسین معدنی سرمربی تیم ملی بود، من با ست کوویچ در تیم جوانان بازی می کردم. قرار بود به اردوی بزرگسال دعوت شوم اما بعد از گوانگجو در تیم ملی تغییراتی شد و ولاسکو آمد. از زمان سرمربیگری ولاسکو من در تیم ملی بزرگسال بازی کردم. او توصیه های زیادی به من داشت. در تیم بازیج اسانس معدنی سرمربی ما بود. معدنی در سالی سرمربی تیم ما بود که خیلی اتفاقات خاص در بازی ها افتاد. او انسان بسیار باشخصیت و خوبی بود و شرایط را خوب مدیریت می کرد. راستش من آن سال با حسین معدنی مشکل پیدا کردم. سر کلاس آنالیز دیر رفتم و در زدم اما درب را باز نکردند. از این که درب را باز نکرد خیلی ناراحت شدم. گفتم درب را باز کنید و بگویید اجازه نداری بیایی. او هم گفت سرمربی هستم و هر کاری می توانم بکنم. مدتی کاری به کار هم نداشتیم. مدتی با هم حرف هم نمی زدیم. خلاصه سرپرست آمد و خواست جلسه بگذارد. من خیلی کله شق بودم. سرانجام صحبت کردیم و حرف زدیم. در آخر گفت: "بازیکن بزرگ زیاد بوده است که افتخار زیاد کسب کرده باشد. اما آن هایی در ورزش می مانند که از نظر شخصیتی قوی باشند" او به من گفت: "سعی کن که از نظر شخصیتی قوی باشی. در حال حاضر از نظر والیبال شرایط خوبی داری اما سعی کن کاری کنی که مردم دوستت داشته باشد. به جای اینکه بگویند امیر غفور فقط والیبالیست خوبی است بگویند که او انسان با شخصیت و دوست داشتنی است."
این حرف ها همیشه در ذهنم مانده است.
*چه زمانی و کجا خبر درگذشت حسین معدنی را شنیدی؟
روزی که حسین معدنی فوت کرد صبح سر تمرین رفتیم، خوشخبر آمد و گفت که او فوت کرده است. قیافه ها همه افتاد. کواچ آمد صحبت کند اما گفت نمی دانم چه بگویم. اما چیزی که می بینم حالت تمرین نیست. خوشخبر هم شروع به حرف زدن کرد. همین که حرف می زد همه بازیکنان بدون استثنا گریه می کردند. می گفت حسین گفته شوخی شوخی نمیرم؟ (سکوت می کند)
همه بازیکنان وحشتناک بهم ریختند. کسی که شبانه روز پیش او بودیم و با شخصیت و با ادب بود کاملا برای تیم زحمت می کشید از بین ما رفت. نقش او در موفقیت تیم های ملی تعیین کننده بود. بعد از شنیدن خبر فوت حسین معدنی تمرین را تعطیل کردیم و در مراسم تشییع پیکر و سایر مراسم او حاضر شدیم. هر روز پیگیر برنامه های او بودیم. بعد هم نتایج مرحله نهایی لیگ جهانی را به او تقدیم کردیم.
معدنی ناراحت بود از اینکه برخی ایراد می گرفتند که بعد از ولاسکو والیبال ایران پیشرفت نمی کند. اینکه تیم ملی بعد از او افت می کند. معدنی از این حرف ها ناراحت می شد. او تلاش زیادی می کرد و بعد از هر برد طوری از ته دلش خوشحال می شد که باورتان نمی شود. او می گفت: "چه کسی می گوید بدون ولاسکو نمی توانیم نتیجه بگیریم. حالا بیایند و این حرف ها را تکرار کنند."
ای کاش قدر این افراد را در زمان حیات بدانیم. خود من همیشه می گویم ای کاش آن اختلاف ها در باشگاه باریج اسانس پیش نمی آمد. باید قدر هم را بیشتر بدانیم.
ادامه دارد...
قسمت دوم :
نویسنده : عادل خدرخوجه | بازدید : 2785 | تاریخ : شنبه 10 آبان 1393 | نظرات : 0 |